√...عآشقآنهِ هآی مَن بَرآی پِسَرَم...√

سِوّمْین قآصِدَک عِشْق

1394/9/23 20:18
213 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرعزیزم خوشگل من توام امروز مثل من خیلی نگرانی که اینهمه بیتابی میکنی عزیزدلم ؟میدونم ولی نگران نباش...  بابایی حالش زودی خوب میشه ...اخه امروز امین عزیزم بابای مهربونت وقتی داشتن باعمو محمدت خونه اونارو تارملات میکردن ازچهارپایه افتاده و پاش شکسته... بمیرم الهی!! چقدامروز گریه کردم.. عمورامینت وقتی اومدکلیدای خونه رو بگیره تابره وسایلای امینم روبیاره ازمن پنهون کردن ولی من زودتر فهمیدم ک ی اتفاقی افتاده و ازنگرانی شروع کردم به گریه کردن ...زودی فهمیدم ک بابایی ازچهارپایه افتاده ولی خیلی ترسیدم ک سرش ب یه جایی خورده باشه ک شکرخدا سرش نبود اخه نیم ساعت قبلش رفتم خونه محمداینا و تو دلم گفتم نکنه امین یهویی بیفته واسه همینم سفارش کردم امین جان مواظب خودت باشیا میفتی... اونم خیلی مهربون ومظلوم گفت چشم عزیزم مواظبم توام آرومتربرو نیفتی زمین همه جا برفه.... الهی قربونش برم فدای شوهرمهربونم بشم ک تا حالا نذاشته دست ب سیاه وسفیدبزنم... وقتی رفتم ببینمش دستشو گذاشته بودرودهنش... عزیزدلم میترسید بترسم و نگران بشم گفتم امین دستتو بردار وقتی برداشت دیدم دهنش خونیه... واااای انگاردنیا روسرم خراب شد دهنشم موقع افتادن زخم شده بود و خونی بود عشقم لبش ورم کرده بود... امین عزیزم چقد تحملت زیاده گلم... بگردم الهی!!! نذاشتن من باعشقم برم بیمارستان یه عالمه گریه کردم الانم تو بیمارستانن قراره بابایی رو عمل کنن حالا یا آخروقت امشب یااینکه صبح... مامان و باباهم بخاطرمن نتونستن برن پیشش دارم ازنگرانی میمیرم امیرعباس... نمیدونم توام متوجه نگرانی مامانی شدی ک اینقد لگدمیزنی یانه؟😖😖 فردا صبح حتما بایدبرم پیش زندگیم اخه اگه نبینمش دیوونه میشم... فکروخیالم ازیه طرف دیوونم میکنه اخه فقط 10روز تازایمانم مونده اگ پای بابارو گچ بذارن حداقل باید 2ماه استراحت کنه منم معلوم نیس توی این 10روز دقیقا کی زایمان میکنم هردومونم باید باهم بخوابیم ؟وای خدا یه عالمه فکرتو سرمه خودت کمکمون کن 😢😢 پاشم برم نمازموبخونم یه دل سیر گریه کنم شاید آروم بشم 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)